خاطرات بچه داری: 19 تجربه از نی نی سایت که دلم نیومد نگم!
بچه دار شدن. . . یه سفر پر از فراز و نشیب، شیرینی و البته کمی هم تلخی! یه جورایی انگار یه دفترچه خاطرات جدید تو زندگیت باز میشه که هر روز یه صفحه ش پر میشه از اتفاقات عجیب و غریب. تو این سال ها که تو نی نی سایت بودم، کلی تجربه از مامانای دیگه خوندم و خب، یه سری چیزا رو هم خودم تجربه کردم. خواستم 19 تا از مهمترین هاشون رو باهاتون به اشتراک بذارم:

اینا فقط یه گوشه از دریای بیکران بچه داریه! امیدوارم به دردتون بخوره:
- 🌐شیر دادن یه هنره. از همون اول صبور باشین و از مشاور شیردهی کمک بگیرین.
- 🌐خواب نوزاد یه افسانه است. خودتون رو برای شب بیداری های طولانی آماده کنین.
- 🌐کولیک واقعیه! اگه بچه تون بی قراری میکنه، حتماً با دکتر مشورت کنین.
- 🌐حمام کردن نوزاد یه چالش شیرینه. کم کم قلقش دستتون میاد.
- 🌐پوشک عوض کردن یه مهارت 필수! سرعت عمل خیلی مهمه.
- 🌐واکسن یه کابوس کوتاه مدته. خودتون رو قوی نشون بدین.
- 🌐دندون درآوردن یه پروسه طاقت فرساست. کلی مسکن و ژل دندون دم دست داشته باشین.
- 🌐غذای کمکی یه دنیای جدیده. با صبر و حوصله شروع کنین.
- 🌐نه گفتن رو یاد بگیرین. به خواسته های نا معقول دیگران نه بگین.
- 🌐از خودتون غافل نشین. حتی یه ربع استراحت هم غنیمته.
- 🌐با همسرتون همکاری کنین. بچه داری یه کار تکی نیست.
- 🌐به حرف های بقیه زیاد گوش ندین. هر بچه ای منحصر به فرده.
- 🌐عکس و فیلم زیاد بگیرین. این روزا خیلی زود میگذرن.
- 🌐گاهی وقتها اشکالی نداره اگه همه چی بهم بریزه.
- 🌐به خودتون سخت نگیرین. شما بهترین مامان برای بچه تون هستین.
- 🌐خرید لباس بچه یه جور اعتیاده! سعی کنین کنترلش کنین.
- 🌐اسباب بازی زیاد هم همیشه خوب نیست. خلاقیت مهم تره.
- 🌐مسافرت با بچه یه ماجراجوییه. همه جوانب رو در نظر بگیرین.
- 🌐از بقیه کمک بگیرین. کمک خواستن نشونه ضعف نیست.
اینا فقط یه سری نکات کوچیک بودن، اما خیلی تو زندگی من تاثیر داشتن.
یادتون باشه، بچه داری یه سفر پر از عشق و یادگیریه. از لحظه لحظه اش لذت ببرید.
به امید روزهای شاد برای همه مامانای عزیز!
خاطرات بچه داری: خلاصه تجربه ها از نی نی سایت
1. شیر شبانه: قصه بی پایان
یادمه روزهای اول، شیر شبانه انگار یه قرار ملاقات اجباری بود هر دو ساعت. خسته و خواب آلود، بلند میشدم، شیر میدادم و دوباره به زور میخوابیدم. یه بار از شدت خستگی، شیشه شیر رو برعکس گرفتم و بچم کلی هوا خورد. بیچاره تا صبح گریه کرد! کم کم عادت کردم و حتی چشم بسته هم میتونستم شیر بدم. اما خب، دلتنگی برای یه خواب بیوقفه هنوزم باهامه. خیلی از مامان ها توی نی نی سایت می گفتن که این دوران هم می گذره، و واقعا هم گذشت. روش های مختلفی هم برای از شیر گرفتن شبانه پیشنهاد می دادند که امتحان کردم و بعضی هاشون جواب داد. هنوزم وقتی بچم نصف شب صدام می کنه، دلم یه جوری میشه. انگار اون روزها دوباره زنده میشن. تجربه نی نی سایتی ها نشون داد که صبوری کلید اصلیه!
2. دل درد نوزادی: کابوس هفته های اول
دل درد نوزادی بدترین قسمت بچه داری بود. بچم مدام گریه میکرد و من نمیدونستم چیکار کنم. هر دارویی که دکتر تجویز میکرد رو امتحان میکردم، ماساژ میدادم، راه میبردمش، اما باز هم گریه. . . یه بار از فرط ناامیدی، با بچم گریه کردم! واقعا نمیدونستم چیکار کنم. تو نی نی سایت کلی تاپیک در مورد دل درد بود و از تجربیات بقیه مامان ها استفاده کردم. یکی از راهکارها بهرهگیری از گریپ میکسچر بود که برای بچم خیلی موثر بود. یه نفر هم گفته بود که رژیم غذایی مادر روی دل درد نوزاد تاثیر داره و لبنیات رو حذف کردم. خلاصه با کلی سختی و امتحان کردن روش های مختلف، دل درد نوزادی تموم شد.
3. واکسن: ترسناک اما ضروری
هر بار که نوبت واکسن میشد، استرس تمام وجودم رو میگرفت. دیدن اینکه بچم درد میکشه خیلی سخت بود. قبل از واکسن کلی تحقیق میکردم که چه عوارضی داره و چطور میتونم دردش رو کم کنم. کمپرس سرد و قطره استامینوفن همیشه دم دستم بود. خیلی از مامان ها تو نی نی سایت از تجربه خودشون در مورد واکسن می گفتن و من از اونها کمک می گرفتم. یکی از بچه ها بعد از واکسن تب خیلی شدیدی کرده بود و مامانش خیلی نگران بود. یه نفر هم گفته بود که قبل از واکسن به بچه آب قند بدین تا دردش کمتر بشه. خلاصه با کلی استرس و نگرانی، همه واکسن ها رو زدیم و خدا رو شکر مشکلی پیش نیومد.
4. اولین دندان: لبخندهای شیرین تر
وقتی اولین دندون بچم درومد، انگار دنیا رو بهم دادن. اون لبخندهای شیرین دیگه قشنگ تر هم شده بودن. البته درومدن دندون هم دردسرهای خودش رو داشت. بچم مدام لثه هاش رو میخاروند و بیقرار بود. دندون گیر و ژل لثه کمک زیادی بهش میکرد. تو نی نی سایت کلی تاپیک در مورد دندون درآوردن بچه ها بود و من از اونها ایده می گرفتم. یکی از مامان ها گفته بود که دادن هویج سرد به بچه کمک می کنه تا لثه اش رو بخارونه. یه نفر هم گفته بود که با یه پارچه نمدار لثه بچه رو ماساژ بدین. خلاصه با کلی مراقبت و صبوری، همه دندون های بچم درومدن.
5. چهار دست و پا رفتن: کشف دنیای جدید
وقتی بچم شروع به چهار دست و پا رفتن کرد، انگار یه دنیای جدید براش باز شد. دیگه میتونست هر جا که دلش میخواد بره. البته چهار دست و پا رفتن هم خطرات خودش رو داشت. باید خونه رو ایمن میکردم تا آسیبی بهش نرسه. همه پریزها رو پوشوندم، اشیاء خطرناک رو از دسترسش دور کردم و یه حصار دور پله ها کشیدم. تو نی نی سایت کلی نکته در مورد ایمن سازی خونه برای بچه ها بود و من از اونها استفاده کردم. یکی از مامان ها گفته بود که یه سبد اسباب بازی بذارین جلوی بچه تا بتونه راحت بهشون دسترسی داشته باشه. یه نفر هم گفته بود که یه فرش نرم پهن کنین تا بچه راحت بتونه چهار دست و پا بره. خلاصه با کلی مراقبت و ایمن سازی، بچم با خیال راحت تو خونه چهار دست و پا رفت.
6. اولین قدم ها: لحظه ای فراموش نشدنی
دیدن اولین قدم های بچم یه لحظه فراموش نشدنی بود. انگار تمام خستگی های بچه داری از تنم درومد. بچم با کلی ذوق و شوق قدم های کوچولو برمیداشت و من از خوشحالی اشک میریختم. البته راه رفتن هم دردسرهای خودش رو داشت. بچم مدام زمین میخورد و باید مراقبش میبودم. تو نی نی سایت کلی نکته در مورد تشویق بچه ها به راه رفتن بود و من از اونها ایده می گرفتم. یکی از مامان ها گفته بود که یه اسباب بازی چرخ دار جلوی بچه بذارین تا بهش کمک کنه راه بره. یه نفر هم گفته بود که دست بچه رو بگیرین و باهاش قدم بزنین. خلاصه با کلی تشویق و حمایت، بچم بالاخره راه افتاد.
7. گفتن اولین کلمه: شیرین ترین صدا
شنیدن اولین کلمه از زبون بچم شیرین ترین صدایی بود که تا حالا شنیده بودم. وقتی گفت “مامان” قلبم پر از عشق شد. بعد از “مامان” کم کم کلمه های دیگه رو هم یاد گرفت و دیگه میتونست باهام حرف بزنه. البته حرف زدن هم دردسرهای خودش رو داشت. بچم بعضی کلمه ها رو اشتباه تلفظ میکرد و من باید بهش یاد میدادم. تو نی نی سایت کلی نکته در مورد آموزش حرف زدن به بچه ها بود و من از اونها استفاده می کردم. یکی از مامان ها گفته بود که با بچه تون زیاد حرف بزنین و براش کتاب بخونین. یه نفر هم گفته بود که وقتی بچه اشتباه تلفظ می کنه، کلمه درست رو تکرار کنین. خلاصه با کلی تمرین و تکرار، بچم بالاخره خوب حرف زد.
8. غذا خوردن: جنگ تمام عیار
غذا خوردن بچم همیشه یه جنگ تمام عیار بود. اصلا دوست نداشت غذا بخوره و من باید با هزار ترفند بهش غذا میدادم. براش غذا رو به شکل های مختلف تزیین میکردم، قصه میگفتم و حتی ادا در میآوردم تا یه قاشق غذا بخوره. تو نی نی سایت کلی دستور غذا و ترفند برای غذا دادن به بچه ها بود و من از اونها ایده می گرفتم. یکی از مامان ها گفته بود که به بچه تون اجازه بدین خودش غذا بخوره حتی اگه کثیف کاری کنه. یه نفر هم گفته بود که غذا رو با بازی و سرگرمی به بچه بدین. خلاصه با کلی صبر و حوصله، بچم کم کم به غذا خوردن عادت کرد.
9. حمام کردن: لذت بازی با آب
حمام کردن بچم همیشه یه تفریح لذت بخش بود. عاشق بازی با آب و کف بود و کلی ذوق میکرد. البته حمام کردن هم دردسرهای خودش رو داشت. باید مراقب میبودم که سرما نخوره و آب تو گوشش نره. تو نی نی سایت کلی نکته در مورد حمام کردن بچه ها بود و من از اونها استفاده می کردم. یکی از مامان ها گفته بود که یه اسباب بازی بذارین تو حمام تا بچه سرگرم بشه. یه نفر هم گفته بود که دمای آب رو با دقت تنظیم کنین تا بچه اذیت نشه. خلاصه با کلی مراقبت و سرگرمی، حمام کردن بچم همیشه یه تجربه لذت بخش بود.
10. خوابیدن: آرامش بعد از طوفان
خوابیدن بچم همیشه یه نعمت بزرگ بود. بعد از یه روز پر از بازی و فعالیت، دیدن اینکه بچم آروم خوابیده، به من آرامش میداد. البته خوابیدن هم دردسرهای خودش رو داشت. بچم بعضی شب ها بد میخوابید و من باید تا صبح بیدار میموندم. تو نی نی سایت کلی نکته در مورد تنظیم خواب بچه ها بود و من از اونها ایده می گرفتم. یکی از مامان ها گفته بود که یه برنامه منظم برای خواب بچه ها داشته باشین. یه نفر هم گفته بود که قبل از خواب به بچه یه کتاب بخونین یا یه لالایی بخونین. خلاصه با کلی تلاش و تمرین، بچم بالاخره یه خواب منظم پیدا کرد.
11. مهد کودک: شروع یک ماجراجویی جدید
فرستادن بچم به مهد کودک یه تصمیم سخت بود. دلم براش تنگ میشد ولی میدونستم که برای رشد و اجتماعی شدنش لازمه. روزهای اول خیلی گریه میکرد ولی کم کم به مهد عادت کرد و دوست های جدید پیدا کرد. تو نی نی سایت کلی تجربه در مورد مهد کودک رفتن بچه ها بود و من از اونها استفاده می کردم. یکی از مامان ها گفته بود که قبل از شروع مهد کودک، بچتون رو با محیط آشنا کنین. یه نفر هم گفته بود که با مربی های مهد کودک در ارتباط باشین و از حال بچتون باخبر بشین. خلاصه با کلی نگرانی و دلتنگی، بچم با موفقیت دوران مهد کودک رو پشت سر گذاشت.
12. بیماری: لحظات پر استرس
وقتی بچم مریض میشد، استرس تمام وجودم رو میگرفت. هر کاری میکردم تا زودتر خوب بشه. تب، سرفه، سرماخوردگی و اسهال از جمله بیماری هایی بودن که بچم تجربه کرد. تو نی نی سایت کلی نکته در مورد مراقبت از بچه های بیمار بود و من از اونها استفاده می کردم. یکی از مامان ها گفته بود که در صورت تب، حتما با پزشک مشورت کنین. یه نفر هم گفته بود که به بچه تون مایعات زیاد بدین تا بدنش کم آب نشه. خلاصه با کلی مراقبت و دارو، بچم از همه بیماری ها جون سالم به در برد.
13. پوشک: روزهای پر هزینه
پوشک بچم یه هزینه بزرگ بود. هر ماه باید کلی پول برای پوشک میدادم. یکی از مامان ها گفته بود که پوشک رو به صورت عمده بخرین تا ارزون تر بشه. یه نفر هم گفته بود که از پوشک های پارچه ای استفاده کنین تا هزینه هاتون کم بشه. خلاصه با کلی صرفه جویی، دوران پوشک بچم رو با موفقیت پشت سر گذاشتم.
14. اسباب بازی: دنیای رنگارنگ
تو نی نی سایت کلی پیشنهاد در مورد خرید اسباب بازی مناسب بود و من از اونها استفاده می کردم. یکی از مامان ها گفته بود که اسباب بازی های ایمن و با کیفیت بخرین. یه نفر هم گفته بود که اسباب بازی هایی بخرین که با سن بچتون مناسب باشه. خلاصه با کلی دقت و بررسی، اسباب بازی های مناسبی برای بچم خریدم.
15. تربیت: چالش های بی پایان
تربیت بچم یه چالش بی پایان بود. باید بهش یاد میدادم که چطور آدم خوبی باشه، درست رفتار کنه و به دیگران احترام بذاره. با مهربونی، صبوری و آموزش های درست، سعی کردم بچم رو به بهترین شکل تربیت کنم. تو نی نی سایت کلی نکته در مورد تربیت بچه ها بود و من از اونها ایده می گرفتم. یکی از مامان ها گفته بود که با بچتون صادق باشین و بهش دروغ نگین. یه نفر هم گفته بود که به بچتون مسئولیت بدین و بهش اعتماد کنین. خلاصه با کلی تلاش و آموزش، سعی کردم بچم رو به یه آدم خوب و موفق تبدیل کنم.
16. مسافرت: خاطرات شیرین
مسافرت با بچم یه تجربه شیرین و به یاد ماندنی بود. با هم جاهای دیدنی رو دیدیم، بازی کردیم و خاطرات قشنگی ساختیم. البته مسافرت با بچه هم دردسرهای خودش رو داشت. باید همه چیز رو از قبل برنامه ریزی میکردم و وسایل لازم رو با خودم میبردم. تو نی نی سایت کلی پیشنهاد در مورد مسافرت با بچه ها بود و من از اونها استفاده می کردم. یکی از مامان ها گفته بود که قبل از سفر، هتل یا اقامتگاه مناسبی رزرو کنین. یه نفر هم گفته بود که وسایل سرگرمی و بازی برای بچه ها همراه داشته باشین. خلاصه با کلی برنامه ریزی و آمادگی، سفرهای خوبی با بچم داشتیم.
17. وابستگی: دوری سخت
وابستگی بین من و بچم خیلی زیاد بود. دوری ازش برام خیلی سخت بود. ولی باید یاد میگرفتم که چطور مستقل باشه و من هم به کارهای خودم برسم. تو نی نی سایت کلی راهکار برای کم کردن وابستگی بچه ها بود و من از اونها استفاده می کردم. یکی از مامان ها گفته بود که به تدریج زمان دوری از بچتون رو افزایش بدین. یه نفر هم گفته بود که وقتی از بچتون دور هستین، باهاش تماس بگیرین و بهش اطمینان بدین که بهش فکر میکنین. خلاصه با کلی تلاش و تمرین، کم کم تونستیم وابستگی رو کم کنیم.
18. خنده های از ته دل: انرژی مثبت
خنده های از ته دل بچم همیشه به من انرژی مثبت میداد. وقتی میخندید، انگار تمام دنیا مال من بود. سعی میکردم همیشه شاد باشم و بچم رو بخندونم تا اون هم خوشحال باشه. تو نی نی سایت کلی ایده برای شاد کردن بچه ها بود و من از اونها استفاده می کردم. یکی از مامان ها گفته بود که با بچتون بازی کنین و براش داستان های خنده دار تعریف کنین. یه نفر هم گفته بود که با بچتون آهنگ های شاد گوش کنین و برقصین. خلاصه با کلی شادی و خنده، سعی کردم یه محیط شاد و پر از انرژی برای بچم فراهم کنم.
19. عشق بی قید و شرط: بزرگترین هدیه
عشق بی قید و شرطی که به بچم دارم، بزرگترین هدیه ای هست که در زندگی گرفتم. هیچ چیز تو دنیا با ارزش تر از اون نیست. تمام تلاشم رو میکنم تا بهترین مادر برای بچم باشم و بهش عشق و محبت بی دریغ بدم. تو نی نی سایت کلی پیام در مورد عشق مادرانه بود و من از اونها الهام می گرفتم. یکی از مامان ها گفته بود که همیشه به بچتون بگین که دوستش دارین. یه نفر هم گفته بود که به بچتون احترام بذارین و به حرفاش گوش کنین. خلاصه با عشق و محبت، سعی میکنم بهترین زندگی رو برای بچم بسازم.






